مگه ميشه اينها رو نگفت!!!
دختر خوش زبون من، توي 19 ماهگيت ديگه تقريبا همه ي كلمات رو با لحن قشنگت درست مثل طوطي تكرار ميكني بابا هادي بهت ميگه: آرشين اگه تو اين زبون و نداشتي كلاغا ميخوردنت؟! و جواب تو:اد حالا كه هر روز داري بزرگ و بزرگتر و شيرين و شيرين تر ميشي گفتني ها هم در موردت بيشتر ميشه... سعي ميكنم تا جايي كه ميشه همرو برات بنويسم تا بعدها از خوندنشون لذت ببري حدودا 1 ساعت پيش برده بودمت حموم از حموم اومديم بيرون لباست رو تنت كردم ميخواستم بهت شير بدم كه بخوابي يكدفعه گفتي: ماما دادا بتو ادين يخ نگونه وعكس العمل من: چشماي گرد بود و گفتن اين جمله كه ارشين من اخر ميخورمت اينقدر شيرين زبوني چند روز پيش رفته بودي كنار پنجره ي اتاق كه نور و گرما...